دسک تو وال. عکس ها و والپیپرهای پس زمینه ی دسک تاپ

به من شلیک کن

حتی اگر به هدف هم نزنی 

برایت خواهم مرد

من
قدم به قدم فدایت می شوم
تو باشی
از لحظه هاي دلتنگی جلو می زنم
به تمام درهاي بسته دهن کجی می کنم
به بن بست ها
به خیابان هایی همه با یک نام
دوست دارم تو باشی و من
نشانی ها را گم کنم
راه خانه را هم ندانم
تا همه بفهمند
براي من کم حواس
خانه آن جاست که تو باشی و من
قدم به قدم فدایت شوم

دلتنگم
برای کسی که مدت هاست بی آن که باشد
هر لحظه زندگی اش کرده ام

میترسم از روزی که
نه خودت را
بلکه دوست داشتنت را از من بگیرند

چشمانم را میبندم
نقابت را بردار
بگذار صورتت هوایی بخورد

تمام راه با توام

با تو پرندگان راتماشا میکنم

با تو زیر سایه ی درخت مینشینم

با تو ...

تمام خستگی هایم را ازتن بیرون میکنم

حتی بر زانوان تو به خواب میروم

راه که تمام میشود

باز هم دلتنگ توام

دلتنگ تمام آسمان و درخت

دلتنگ تمام پرنده های جهان

دلتنگ بالهای خیالی

که تورا به من

که مرا به تو میرساند

بوی بارون این حال داغون
باز هجوم خاطره هامون
این اشکای منه یا بارون ؟
که میریزه توی خیابون
بیشتر از این هوا دل من
بهونه داره برای باریدن

من زخم های بی نظیری به تن دارم

اما تو مهربان ترینشان بودی

عمیق ترینشان

عزیزترینشان

بعد از تو آدم ها تنها خراشی بودند بر من

که هیچکدامشان به پای تو نرسیدند

عشق من

خنجرت کولاک کرد

همه ی مداد رنگی ها مشغول بودند

به جز مداد سفید

هیچ کسی به او کار نمی داد

همه می گفتند : تو به هیچ دردی نمی خوری

يک شب که مداد رنگی ها…

توی سیاهی کاغذ گم شده بودند

مداد سفید تا صبح کار کرد

ماه کشید ، مهتاب کشید ...

آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچک تر شد

و صبح توی جعبه ی مداد رنگی ها

جای خالی اش را هیچ رنگی پر نکرد